ساناز دوست دارم

بذار دستاتو بگیرم

بذار دستاتو بگیرم

بذار دستاتو بگیرم

اگر چه دل به کسی داد، جان ماست هنوز   به جان او که دلم بر سر وفاست هنوز
ندانم از پی چندین جفا که با من کرد   نشان مهر وی اندر دلم چراست هنوز؟
به
راز گفتم با دل، ز خاطرش بگذار            جواب داد فلانی ازان ماست هنوزچو مرده باشم اگر بگذرد به خاک لحد به بانگ نعره برآید که جان ماست هنوز
عداوت از طرف آن شکسته پیمانست وگرنه از طرف ما همان صفاست هنوز
بتا تو روی ز من برمتاب ودستم گیرکه در سرم ز تو آشوب و فتنه‌ه
است هنوز
کجاست خانه‌ی قاضی که در مقالت عشق   میان عاشق و معشوق ماجراست هنوز
نیازمندی من در قلم نمی‌گنجد   قیاس کردم و ز اندیشه‌ها و راست هنوز
سلام من برسان ای صبا به یار و بگو  که سعدی از سر عهد تو برنخاست هنوز

با
هرکی بری هر جا بری یه روز میام و پیدات می کنم . روزی که می دونم با دیدن من از انتخابت پشیمون میشی.خیلی عجله کردی گلم.
1390/6/10
یکی هست تو قلبم که هر شب واسه اون می نویسم اون خوابه می خوام بدونه که واسه اونه که قلبه من اینهمه بی تابه یه کاغذ یه خودکار دوباره شده همدم این دل دیوونه یه نامه که خیسه پر از اشکه و کسی اونو نمی خونه................




گزارش تخلف
بعدی